ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را ، که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی
به ره تو بس که نالم زغم تو بس که مویم شده ام زناله نایی ، شده ام زمویه مویی
همه خوشدل این که مطرب ، بزند به تار چنگی من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی
چه شود که راه یابد سوی آب ، تشنه کامی چه شود که کام جوید ، زلب تو کام جویی ؟
شود اینکه از ترحم ، دمی ای سحاب رحمت ؟ من خشک لب هم آخر ، ز تو تر کنم گلویی؟
بشکست اگر دل من ، به فدای چشم مستت سرخُمّ می سلامت ، شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه ، بنشین کنار جویی
زچه شیخ پاکدامن ، سوی مسجدم بخواند رخ شیخ و سجده گاهی ، سر ما و خاک کویی
فصیح الزمان شیرازی(رضوانی)
دمت گرم سالار
مخلصیمم داداش