مرا به ساحل باران ببر دلم تنگ است

مرا به ساحل باران ببر دلم تنگ است

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
مرا به ساحل باران ببر دلم تنگ است

مرا به ساحل باران ببر دلم تنگ است

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

غم پنهانی

نبود آرامی به دل ناشادم

دهد این دل آخر به خدا بر بادم

ز چه با دست غم به بلا افتادم

ز چه بر گوش کس نرسد فریادم

نتوانم که بنالم ز پریشانی

به چه راهم بکشاند غم پنهانی

همه شب همه شب مستی مدهوشی

همه جا همه جا حسرت خاموشی

زدل رسوا به کجا بگریزم به کجا تنها به کجا بگریزم

ز  پریشانی به کجا رو آرم ز غم دنیا به کجا بگریزم

تا بلاکش باشم من در آتش باشم

به چه پایی بگریزم ز شرار دل

به چه صبری بنشینم به کنار دل

---------------------------------

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن

ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر

تا که گلباران شود کلبه ویران من
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان

تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان

چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی

چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان
 تا بهار دلنشین آمده سوی چمن

ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر

تا که گلباران شود کلبه ویران من

بازآ ببین در حیرتم   بشکن سکوت خلوتم   چون لالهء تنها ببین    بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آیینه ام  عشقت غم دیرینه ام     باز آ  کنون در این بهار  سر را بنه بر سینه ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد