ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
بگذار تا بگریم ، چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد ، روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت ، روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد ، قطع امیدواران
با ساربان بگوئید ، احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد ، محمل به روز باران
بگذاشتند ما را، در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت ، چشم گناهکاران
ای صبح شب نشینان، جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی، چون شام روزه داران
چندی که برشمردم ، از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم ، الا یک از هزاران
سعدی به روزگاران ، مهری نشسته بر دل
بیرون نمی توان کرد ، الا به روزگاران