مرا به ساحل باران ببر دلم تنگ است

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

مرا به ساحل باران ببر دلم تنگ است

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

بــــــــــاران

کـشـتـی نـسـاز ای نــوح طــوفـان نخواهد آمد
بـر شــوره زار دلــهــا بــــــــــاران نـخـواهد آمد
شــایــد خـــدا بـه شــعــرم لــبخند زند ولیکن
جائی که سفره خالیست مـهـمـان نخواهد آمد
رفـتـی کــلاس اول ایــن جــملــه را عوض کن
آن مـــــرد تــا نــیــایــد بــــــــــاران نخواهد آمد ...

 
با هر بهانه و هوسی عاشقت شده است
فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده است
چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود
گیرم که برکه ای نفسی .عاشقت شده است
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شده است
پر می کشی و وای به حال پرنده ای
کز پشت میله قفسی عاشقت شده است
آیینه ای و آه که هرگز برای تو
فرقی نمی کندچه کسی عاشقت شده است
***
شاید که تو آمدی و دیدی خوابیم
از خیر تماممان گذشتی آقا...
نظرات 79 + ارسال نظر
باران جمعه 16 اسفند 1392 ساعت 01:55

دردهایت را دورت نچین که دیوار شوند

زیر پایت بچین که پله شوند...

هیچوقت نگران فردایت نباش

خدای دیروز و امروزت فردا هم هست ...

ما اولین دفعه است که تجربه بندگی داریم

ولی اون قرن هاست که خداست ...

فردایت سپید،لحظه هایت آرام و پر از یاد خدا

ممنون از متن زیبای شما

شبنم وروجک2جاده پنج‌شنبه 15 اسفند 1392 ساعت 20:05

خوشـــــــبختی یعنی...


در خاطر کسی ماندگار هستی ..


که لحظه های نبودنت را ...


با تمام دنیــــــــا عوض نمیکند..

مرسی

شبنم وروجک2جاده پنج‌شنبه 15 اسفند 1392 ساعت 20:01

سلام داداشی خوبی؟

اپ زیبای بود{گل}

لایک

سلام
مرسی خواهر گلم

باران سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 01:31

رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ولی نبودند همراه کسانی بودم که همراهم نبودن وسیله کسانی بودم که هرگز آنها را وسیله قرار ندادم دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم و تو چه دانی که عشق چیست عشق سکوتی است در برابر همه اینها !!!

***************
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد
گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند

در سال جدید مراقب بعضی یک ها باشیم !!

در حالی که ناچیزند ، همه چیزند ....

مرسی از جملات زیبای شما

باران سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 01:29

شاد باش نه یک روز,هزاران روز . . .
بگذار آواز شاد بودنت چنان در شهر بپیچد که روسیاه شوند آنان که بر سر غمگین کردنت شرط بسته اند.

*************************

اگرنمی‌توانی شاه راه باشی، کوره راه باش،
اگر نمی‌توانی خورشید باشی، ستاره باش،
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند
هر آنچه که هستی، بهترینش باش...

هر آنچه که هستی، بهترینش باش

عالی

باران سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 01:25

زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ، گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید، در پس این باران
گاه باید خندید، بر غمی بی پایان...
زندگی را با همین غم ها خوش است
با همین بیش و همین کم ها خوش است
زندگی را خوب باید آزمود
اهل صبر و غصه و اندوه بود...

*************************
شادی را هدیه کن به کسانی که آن را از تو گرفتند.
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند.
وبخند که خدا هنوز آن بالا با توست.

باران سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 01:16

خداوندا
رهایم کن
اسارت را نمی خواهم
خداوندا
نگاهم کن
من انسانم
من آن مخلوق یکتایم
من آن دردانه حقم
من آن اسطوره عقلم
خداوندا
من آن طفل در آغوشم
هیچ یادت هست؟
برایم قصه ها گفتی
از این انسان
از این دانای عرفانی
از این تندیس آزادی
خداوندا
تو دادی جان و روحم را
پر کاهی توانم ده
رهایی را بیاموزم

ربنا الیک توکلنا

باران یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 02:27

Interview with god

گفتگو با خدا

I dreamed I had an Interview with god
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم

So you would like to Interview me? “God asked”
خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟

If you have the time “I said”
گفتم : اگر وقت داشته باشید

God smiled
خدا لبخند زد

My time is eternity
وقت من ابدی است

What questions do you have in mind for me?
چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟

What surprises you most about humankind?
چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟

Go answered …
خدا پاسخ داد …

That they get bored with childhood
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند

They rush to grow up and then long to be children again
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند

That they lose their health to make money
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند

And then lose their money to restore their health
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند

By thinking anxiously about the future That
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند

They forget the present
زمان حال فراموش شان می شود

Such that they live in neither the present nor the future
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال

That they live as if they will never die
این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد

And die as if they had never lived
و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند

God’s hand took mine and we were silent for a while
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم

And then I asked …
بعد پرسیدم …

As the creator of people what are some of life’s lessons you want them to learn?
به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟

God replied with a smile
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد

To learn they cannot make anyone love them
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد

What they can do is let themselves be loved
اما می توان محبوب دیگران شد

learn that it is not good to compare themselves to others
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند

To learn that a rich person is not one who has the most
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد

But is one who needs the least
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد

To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love
یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم

And it takes many years to heal them
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد

To learn to forgive by practicing forgiveness
با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن

To learn that there are persons who love them dearly
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند

But simply do not know how to express or show their feelings
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند

To learn that two people can look at the same thing and see it differently
یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند

To learn that it is not always enough that they are forgiven by others
یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند

They must forgive themselves
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند

And to learn that I am here
و یاد بگیرن که من اینجا هستم

Always
همیشه

خلاقترین هنرمند: "خدا"

خدایا دلم که برایت تنگ می شود،

با آنکه می دانم همه جا هستی ،

اما به آسمان نگاه می کنم ،

چرا که آسمان سه نشانه از "تو" دارد:

بی انتهاست...

بی دریغ است...

و چون یک دست مهربان،

همیشه بالای سر ماست...

بنده خدا یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 00:52

چه عجب!!!
از 17آذر تا 3 اسفند!!!

فاطیما شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 00:30 http://www.jade-ehsas.mihanblog.com

سلام عزیزم
جاده احساس با " سالگرد ِ نبودنت " به روز شد
منتظر آرامش ِ احساست هستم
هر چی آرزوی خوب ِ مال تو .............................

سلام چشم میام

باران پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 00:47

خدایا ...
نــرسـان "زمـانی" را کـه بــرای زنـدگی؛
همـه چیـز داشتـه باشیـم غیـر از "زمـان" ...دکترشریعتی

*****************************
موضوع انشاء: وقتی بزرگ شدید میخواید چه کاره شوید؟
کودک سرطانی: به نام خدا، من بزرگ نخواهم شد ...

*****************************
بپاس خوب بودنت هر بارکه ازذهنم میگذری،لبخندپرمهرخدارا برایت آرزو میکنم

ممنون از جملات زیبای شما

باران پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 00:46

زندگی باید کرد! گاه با یک گل سرخ ,گاه با یک دل تنگ, گاه باید رویید در پس این باران, گاه باید خندید بر غمی بی پایان, لحظه هایت بی غم.
روزگارت پر بار

**************************
از زرتشت پرسیدند زندگى خود را بر چه بناکردى؟گفت چهار اصل: ١-دانستم رزق مرا دیگرى نمى خورد پس آرام شدم٢-دانستم که خدا مرا می بیند پس حیا کردم٣ -دانستم که کار مرا دیگرى انجام نمى دهد پس تلاش کردم٤ -دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم.

**************************

باران پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 00:43

از: خدا
به : تو
تاریخ : امروز
موضوع : خودت
رفرنس نامه : زندگی

من خدا هستم امروز می خواهم به تمامی مشکلات تو رسیدگی کنم به کمک تو هم نیازی ندارم پس روز خوبی داشته باشی ..!

من دوستت دارم و بخاطر داشته باش وقتی شرایط بنحوی هستند که تو نمی تونی از پس مشکلاتت بربیای اصلا سعی نکن که خودت پی راه حل باشی بلکه اونها را بعهده خداوند بگذار ...!

زمانش که برسد خودم رسیدگی می کنم ، تمامی مشکلات حل می شوند اما در زمانی که من تعیین می کنم نه زمانی که تو می خواهی .. !

وقتی که مشکلت رو پیش من می فرستی دیگه دلیلی برای نگرانی نیست بجای نگرانی روی چیزهایی تمرکز کن که الان توی زندگیت داری ، شاید تصمیم بگیری که این پیام رو برای یک دوست بفرستی ، متشکرم با این کار شاید از طریق جدیدی شرایط زندگی اونها رو لمس کنی که تا الان نمی دونستی ..!

حالا امروز یک روز خوب خواهی داشت

*****************************************
راه رسیدن به آرامش واقعی؟!
ألا بذکْر الله تطْمئن الْقلوب
آگاه باشید که دلها به یاد خدا، آرامش می یابد
by the remembrance of Allah hearts are assured
******************************************

ألا بذکْر الله تطْمئن الْقلوب

فاطیما سه‌شنبه 6 اسفند 1392 ساعت 07:02 http://www.jade-ehsas.mihanblog.com

تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت
دلتنگی ام را به باد می سپارد..

مرسی از حضورت خواهر گلم

فاطیما سه‌شنبه 6 اسفند 1392 ساعت 07:01 http://www.jade-ehsas.mihanblog.com

می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود … *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود…!*

فاطیما سه‌شنبه 6 اسفند 1392 ساعت 07:01 http://www.jade-ehsas.mihanblog.com

دوست دارم همیشه در اوج باشی ...

همیشه !

حتی نمیخواهم برای دقایقی

برای کسی ، پایین بیایی!!!

فاطیما سه‌شنبه 6 اسفند 1392 ساعت 07:00 http://www.jade-ehsas.mihanblog.com

دلم برای یک نفر تنگ است…
نه میدانم نامش چیست…
و نه میدانم چه می کند…
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
لبخندش را هم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست

باران یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 23:53

سرنوشت دنیا، دست گروه 1+5 نیست. اختیار جهان هستی به اذن خدا دردست 5 تن آل عبا+1(مهدی فاطمه) است,لذا شیعیان ومنتظران حضرتش بخوانند: ارباب زمین،امیر تاریخ بیا-تانخل ستم برکنى ازبیخ بیا-ازقول همه منتظران میگویم:ای پیرترین جوان تاریخ بیا.

جمله زیباییه

رهگذر شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 14:54

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد