مرا به ساحل باران ببر دلم تنگ است

مرا به ساحل باران ببر دلم تنگ است

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
مرا به ساحل باران ببر دلم تنگ است

مرا به ساحل باران ببر دلم تنگ است

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

می رهم از خویش

می رهم از خویش و می مانم زخویش
هرچه برجا مانده ویران می شود
روح من چون بادبان قایقی
در افق ها دور و پنهان می شود ......




آنچه می خواهیم نیستیم وآنچه هستیم نمی خواهیم . آنچه دوست داریم، نداریم. و آنچه را داریم، دوست نداریم. وعجیب است هنوز امیدوار به فردایی روشن هستیم.ساعت ها را بگذارید بخوابند بیهوده زیستن نیازی به شمردن ندارد...