-
باز هم بارانیم دلگیرم
چهارشنبه 14 مهر 1389 21:07
سراپا اگر زرد و پژمردهایم ولی دل به پائیز نسپردهایم چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خوردهایم اگر داغ دل بود، ما دیدهایم اگر خون دل بود، ما خوردهایم اگر دل دلیل است، آوردهایم اگر داغ شرط است، ما بردهایم اگر دشنه دشمنان، گردنیم اگر خنجر دوستان، گردهایم گواهی بخواهید، اینک گواه همین زخم هایی که نشمردهایم...
-
حسرت دیدار
سهشنبه 6 مهر 1389 01:15
آواز عاشقانه ما در گلو شکست حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه دل ما در گلو شکست سر بسته ماند بغض فرو خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد ای وای، های های عزا در گلو شکست آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست «...
-
تیشه بر ریشه فرهـاد زدن شیـرین اسـت
دوشنبه 29 شهریور 1389 01:44
دل من حوصله کن، داد زدن ممنوع است کم بکن، کم گله، فریـاد زدن ممنوع است بیـن این قـوم که هـر کـار ثوابیست کباب دل ِ دلسوختـه را باد زدن ممنـوع است تیشه بر ریشه فرهـاد زدن شیـرین اسـت حـرفی از پیشه فرهـاد زدن ممنـوع است بیـن ایـن قـــوم که از باکـرگی تـرشیـدند حرفی از حجــله و دامـاد زدن ممنوع اسـت شادی از منظــر این...
-
الهی
جمعه 26 شهریور 1389 17:05
الهی! تو آنی که از احاطت اوهام بیرونی، و از ادراک عقل مصونی، نه مُدرَک عیونی، کارساز هر مفتونی، و شادساز هر محزونی، در حکم، بیچرا، و در ذات بیچند، و در صفات بیچونی. الهی! در جلال، رحمانی، در کمال، سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مکانی، نه کسی به تو ماند، و نه به کسی مانی، پیداست که در میان جانی، بلکه جان زنده...
-
من آزردهدل
سهشنبه 23 شهریور 1389 15:09
از برت دامنکشان ، رفتم ای نامهربان از من آزردهدل ، کی دگر بینی نشان ازمن دیوانه بگذر بگذرای جانانه بگذر هرچه بودی هرکه بودم بیخبر رفتم که رفتم شمع بزم دیگران شو جام دست این و آن شو هرچه بودی هرکه بودم بیخبر رفتم که رفتم بعد از این ، کن فراموشم که رفتم دیگر ازدست تو می نمینوشم که رفتم بادل زود آشنا ، گشتم از دامت...
-
دور مجنون گذشت و نوبت ماست
شنبه 6 شهریور 1389 02:58
میگن اگه وارد خانه ای شدی سلام بدی حتی اگه کسی هم نباشه به خودت سلام بده خوب سلام علیکم و رحمة الله و برکاته و اما بعد از سلام چند وقتی هست دیگه رغبتی برای گذاشتن مطلب تو وبلاگم ندارم حتی خواستم وبلاگو پاکش کنم ولی . . . دلیلش هم بماند شاعر میگه به جرم عشق توام میکشند ببین چه غوغایی است تو نیز بر لب بام ای چه خوش...
-
غم پنهانی
پنجشنبه 10 تیر 1389 22:31
نبود آرامی به دل ناشادم دهد این دل آخر به خدا بر بادم ز چه با دست غم به بلا افتادم ز چه بر گوش کس نرسد فریادم نتوانم که بنالم ز پریشانی به چه راهم بکشاند غم پنهانی همه شب همه شب مستی مدهوشی همه جا همه جا حسرت خاموشی زدل رسوا به کجا بگریزم به کجا تنها به کجا بگریزم ز پریشانی به کجا رو آرم ز غم دنیا به کجا بگریزم تا...
-
السلام علیک یا علی ابن ابیطالب
پنجشنبه 3 تیر 1389 22:48
آزادى از دیدگاه امام على(علیه السلام) على امیر المؤمنین با خوارج در منتهى درجه آزادى و دموکراسى رفتار کرد.او خلیفه است و آنها رعیتش،هر گونه اعمال سیاستى برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتى سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد،به آنها نیز همچون سایر افراد مىنگریست.این مطلب در تاریخ زندگى على عجیب...
-
السلام علیک یا جواد الائمه
چهارشنبه 2 تیر 1389 13:46
عیادت امام جواد علیه السلام ، وقتی خبر بیماری کسی را می شنید، به عیادتش می شتافت و از او دلجویی می کرد. روزی امام جواد علیه السلام به عیادت یکی از یاران خود رفت. وقتی در بالین او نشست، متوجه شد بیمار گریه می کند. حضرت فرمود: «ای بنده خدا! آیا از مرگ می ترسی؟ اگر چرک و کثافات تو را فرا گرفته و موجب ناراحتی شود و جراحات...
-
دلم پر است
یکشنبه 30 خرداد 1389 15:52
دلــم پُــر اسـت. فـضـا تـنـگ. کــوچــه غـمـنـاک اسـت عــروس عـشــق بــه زیــر هـزارمــن خــاک اســت نـه دسـت دوســت. نـه ره تــوشــه .و نـه روزنـــه ای سـفـر بـه پـیــش و ره عـــاشـــقـی خـطـرنـاک اســت بــه دخـــتــرم کــه دم از راه زد شـــبــی گـــفـــتـــم کــه رســم ومــذهــب عــشــاق رزم بـیـبــاک اســـت...
-
رجب
دوشنبه 24 خرداد 1389 15:42
امام کاظم(علیه السلام) مى فرماید: رجب، نام نهرى در بهشت است که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر است; بنابراین هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بدارد، خداوند از آن نهر به او خواهد نوشاند. پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: بدانید که رجب، ماه خدا شعبان، ماه من و رمضان، ماه امت من است پس هرکس یک روز از رجب را روزه...
-
مرا چرخاندی
جمعه 21 خرداد 1389 14:31
من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی مشت برمهره تنهایی من پیچاندی مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی ذکرها گفتی وبه گفته خود خندیدی ازهمین نغمه تاریک مرا ترساندی برلبت نام خدا بود،خدا شاهد ماست بر لبت نام خدا بود ومرا رقصاندی دست ویرانگر توعادت چرخیدن داشت عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی قلب...
-
دل پر خونم
چهارشنبه 19 خرداد 1389 19:46
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد باشد که چو روز آید بر وی گذرت افتد زیبد که ز درگاهت نومید نگردد باز آن کس که به امیدی بر خاک درت افتد آیم به درت افتم، تا جور کنی کمتر از بخت بدم گویی خود بیشترت افتد من خاک شوم، جانا، در رهگذرت افتم آخر به غلط روزی بر من گذرت افتد گفتم که: بده دادم، بیداد فزون کردی بد رفت، ندانستم،...
-
شعله بیدار
شنبه 15 خرداد 1389 23:05
میخواهم و میخواستمت، تا نفسم بود. میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود. عشق تو بسم بود، که این شعلهٔ بیدار روشنگر شب های بلند قفسم بود. آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود. دست من و آغوش تو، هیهات، که یک عمر تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود. باﷲ، که بجز یاد تو، گر هیچ کسم هست حاشا، که بجز عشق...
-
خورشیدی ای شهید
سهشنبه 11 خرداد 1389 14:35
میگذرد کاروان، روی گل ارغوان قافلهسالار آن، سرو شهید جوان در غم این عاشقان، چشم فلک خونفشان داغ جدیی به دل، آتش حسرت به جان خورشیدی، تابیدی، ای شهید در دلها جاویدی، ای شهید میگرید در سوگت آسمان میسوزد در یادت شمع جان چون روید لاله از خاک تو یاد آرم از جان پاک تو بنگر چون شد، دلها خون شد زین آتشها از موج خون شد...
-
حدیث جوانی
یکشنبه 9 خرداد 1389 22:01
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام خوارم ولی به سایه گل آرمیده ام با یاد رنگ و بوی توای نوبهار عشق همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام چون خاک در هوای تو از پا افتاده ام چون اشک در قفای تو با سر دویده ام من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش از دیگران حدیث جوانی شنیده ام از جام عافیت می نابی نخورده ام وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده...
-
چون ابر در بهاران
شنبه 8 خرداد 1389 22:49
بگذار تا بگریم ، چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد ، روز وداع یاران هر کو شراب فرقت ، روزی چشیده باشد داند که سخت باشد ، قطع امیدواران با ساربان بگوئید ، احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد ، محمل به روز باران بگذاشتند ما را، در دیده آب حسرت گریان چو در قیامت ، چشم گناهکاران ای صبح شب نشینان، جانم به طاقت آمد از بس که دیر...
-
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
پنجشنبه 6 خرداد 1389 22:28
* <:)))>< <:)))>< ><(((:> * ><(((:> ><(((:>* * ><(((:> * <:)))>< ><(((:> در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند موسم...
-
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
دوشنبه 3 خرداد 1389 14:18
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده ی سر در کمند را بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از آشیان جداست دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام خواهم که جاودانه بنالم به...
-
خوشا آنان که دائم در نمازند
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389 22:22
خوشا آنان که الله یارشان بی به حمد و قل هوالله کارشان بی خوشا آنان که دائم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی قرآن که مومنین را می ستاید،می فرماید: « اَلَّذینَ هُم عَلَی صَلاتِهِم دائِمُون » [ مومن ] آنانی [هستند] که دایم در نماز و طاعت الهی عمر گذرانند . * سوره ی مبارکه ی معارج آیه ی 23 از امام صادق علیه السلام سوال...
-
در فراق زهرا(س)
سهشنبه 28 اردیبهشت 1389 14:15
تقدیم به روح باعظمت حضرت علی(ع) ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رود وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازو گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون پنهان نمی ماند که خون ، بر آستانم می رود محمل بدار ای ساربان، تندی مکن با کاروان...
-
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده
شنبه 25 اردیبهشت 1389 21:57
یا فاطمه الزهرا یا بنت محمد یا قره عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهة عند الله اشفعی لنا عند الله سلام بر بی بی دو عالم سلام بر پهلوی شکسته... سلام بر چادری که به خاک افتاده... سلام بر بقیع و مدینه سلام بر دستانی که پیامبر با عشق به انها بوسه...
-
کیمیای عشق
شنبه 25 اردیبهشت 1389 14:15
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی تا راهرو نباشی کی راهبر شوی در مکتب حقایق پیش ادیب عشق هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد آنگه رسی به خویش که بیخواب و خور شوی گر نورعشق حق به دل و جانت اوفتد بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی یک دم غریق...
-
پشت دریاها
جمعه 24 اردیبهشت 1389 22:18
قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق قهرمانان را بیدار کند قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید همچنان خواهم راند نه به آبی ها دل خواهم بست نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند و در آن تابش تنهایی ماهی گیران می فشانند فسون از سر گیسوهاشان همچنان...
-
قلب بیقراری
جمعه 24 اردیبهشت 1389 14:20
بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند گل نمیروید، چه غم گر شاخساری بشکند باید این آیینه را برق نگاهی میشکست پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینهام صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند شانههایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه تختهسنگی زیر پای آبشاری بشکند کاروان غنچههای سرخ، روزی میرسد...
-
امام زمان(عج) چقدر غریب است!
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 21:56
به وقت شب که همه مست خواب خوش باشند من و تو و گریه های خون آلود امام زمان(عج) چقدر غریب است! معنای اول غریب «ناشناخته بودن» یکی از معانی رایج غربت است. اگر معرفتی که شایسته و بایستهی شخصی است، وجود نداشته باشد، او را میتوان «غریب» دانست. به عنوان مثال، اگر مردم با پزشک ماهری زندگی کنند، ولی او را نشناخته و به کمالات...
-
اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 22:31
با اشک زچشمانم بیرون شده بینائی ای پادشه خوبان داداز غم تنهائی عشقت چو به دل آمد بی نام ونشانم کرد تیر غم هجرانت ای یار کمانم کرد مارا نبود دلبر غیر ازتو دگر یاری این خسته مسکین را از لطف نما یاری دلتنگی.. دوباره قلب زمین بهر آسمان تنگ است خداکند که ببارد، زمانمان تنگ است فشرده سینه من را غم جدایی ها فضای سینه دگر بهر...
-
دعای بهشتیان
پنجشنبه 16 اردیبهشت 1389 22:29
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله النور بسم الله نور النور بسم الله نور علی نور بسم الله الذی هو مدبر الامور بسم الله الذی خلق النور من النور الحمد لله الذی خلق النور من النور و انزل النور علی الطور فی کتاب مسطور فی رق منشور بقدر مقدور علی نبی محبور الحمدلله الذی هو بالعز مذکور و بالفخر مشهور و علی السراء و الضراء مشکور...
-
چشم تو قسمت من بوده و باید بشود
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 14:47
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 بیستون هیچ، دماوند اگر سد بشود چشم تو قسمت من بوده و باید بشود زده ام زیر غزل؛ حال و هوایم ابریست هیچ کس مانع این بغض نباید بشود بی گلایل به در خانه تان آمده ام نکند در نظر اهل محل بد بشود؟ تف به این مرگ که پیشانی ما را خط زد ناگهان آمد تا اسم تو...
-
بوی غربت
دوشنبه 13 اردیبهشت 1389 22:52
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 این بوی غربت است که می آید بوی برادران غریبم شاید بوی غریب پیرهنی پاره در باد نه! این بوی زخم گرگ نباید باشد من بوی بی پناهی را از دور می شناسم! بوی پلنگ زخمی را در متن مه گرفته جنگل بوی طنین شیهه ی اسبان را در صخره های ساکت کوهستان بوی کتان سوخته...